- ложиться (II) > лечь
- فعل............................................................1. lie down(v.) استراحت کردن، استراحت کوتاه، تسامح کردن، از زیر کار شانه خالی کردن، دراز کشیدن............................................................2. fall(past: fell ; past participle: fallen)ـ(vi. & n.) خزان، پائیز، سقوط، هبوط، نزول، زوال، آبشار، افتادن، ویران شدن، فرو ریختن، پائین آمدن، تنزل کردن............................................................3. spread over............................................................4. form(vt. & n.) ورقه، صورت، دیس، شکل، تشکیل دادن، ریخت، ترکیب، تصویر، وجه، روش، طریقه، برگه، فرم، ساختن، به شکل درآوردن، قالب کردن، پروردن، شکل گرفتن، سرشتن، فراگرفتن............................................................5. set(past: set ; past participle: set)ـ(v.) مجموعه، نشاندن، دستگاه، دست، دسته، یکدست (ظروف و غیره)، دوره، جهت، سمت، قرار گرفته، واقع شده، لجوج، دقیق، روشن، مصمم، قرار دادن، گذاردن، نهادن، مرتب کردن، چیدن، کار گذاشتن، سوار کردن، جا انداختن، آغاز کردن، مستقر شدن............................................................6. get(past: got ; past participle: got, gotten)ـ(v.) تحصیل شده، کسب کرده، بدست آمده، فرزند، بدست آوردن، فراهم کردن، حاصل کردن، تحصیل کردن، تهیه کردن، فهمیدن، رسیدن، عادت کردن، ربودن، فائق آمدن، زدن، (در مورد جانوران) زایش، تولد............................................................7. rest(v.) آسایش، استراحت، محل استراحت، آسودن، استراحت کردن، آرمیدن، تجدید قوا، کردن، تکیه دادن، متکی بودن به، الباقی، نتیجه، بقایا، سایرین، دیگران، باقیمانده
Русско-персидский словарь. 2009.